علم فقه از وسيعترين و گستردهترين علوم اسلامی است . تاريخش از همه
علوم ديگر اسلامی قديمیتر است . در همه زمانها در سطح بسيار گستردهای
تحصيل و تدريس میشده است . فقهاء زيادی در اسلام پديد آمدهاند كه غير
قابل احصائند . برخی از اين فقهاء از نوابغ دنيا به شمار میروند . كتب
فوق العاده زيادی در فقه نوشته شده است . بعضی از اين كتب فوق العاده
ارزنده است . مسائل فراوانی كه شامل همه شؤون زندگی بشر میشود در فقه
طرح شده است . مسائلی كه در جهان امروز تحت عنوان حقوق طرح میشود با
انواع مختلفش : حقوق اساسی ، حقوق مدنی ، حقوق خانوادگی ، حقوق جزائی ،
حقوق اداری ، حقوق سياسی و . . . در ابواب مختلف فقه با نامهای ديگر
پراكنده است . به علاوه در فقه مسائلی هست كه در حقوق امروز مطرح نيست
، مانند مسائل عبادات . چنانكه میدانيم آنچه از فقه در
حقوق امروز مطرح است به صورت رشتههای مختلف در آمده و در دانشكدههای
مختلف تحصيل وتدريس میشود . اين است كه فقه بالقوه مشتمل بر رشتههای
گوناگون است .
كلمه فقه در قرآن و حديث
كلمه " فقه " و " تفقه " در قرآن كريم و در احاديث ، زياد به كار
برده شده است . مفهوم اين كلمه در همه جا همراه با تعمق و فهم عميق است
. در قرآن كريم آمده است :
« فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فی الذين و لينذروا قومهم
اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون »( 1 ) .
چرا از هر گروهی يك دسته كوچ نمیكنند تا در امر دين بصيرت كامل پيدا
كنند و پس از بازگشتن ، مردم خود را اعلام خطر نمايند ، باشد كه از
ناشايستها حذر نمايند .
در حديث است كه رسول اكرم فرمود :
« من حفظ علی امتی اربعين حديثا بعثه الله فقيها عالما » ( 2 ) .
هر كس چهل حديث بر امت من حفظ كند خداوند او را فقيه و عالم محشور
كند .
درست نمیدانيم كه علماء و فضلاء صحابه به عنوان " فقهاء " خوانده
میشدهاند يا نه . ولی مسلم است كه از زمان تابعين ( شاگردان صحابه كسانی
كه پيغمبر را درك نكرده ولی صحابه را درك كردهاند ) اين عنوان بر عدهای
اطلاق میشده است .
پاورقی :
. 1 سوره توبه ، آيه . 122
. 2 خصال ، صفحه 541 ، ثواب الاعمال صفحه 162 ، با اندكی اختلاف .
هفت نفر از تابعين به نام " فقهاء سبعه " خوانده میشدهاند . سال 94
هجری كه سال فوت حضرت علی بن الحسين عليهماالسلام است و در آن سال سعيد
بن مسيب و عروش بن زبير از فقهاء سبعه و سعيد بن جبير و برخی ديگر از
فقهاء مدينه در گذشتند به نام " سنة الفقهاء " ناميده شد . از آن پس
دوره به دوره به علماء عارف به اسلام - خصوصا احكام اسلام - " فقهاء "
اطلاق میشد .
ائمه اطهار مكرر اين كلمه را به كار بردهاند ، بعضی از اصحاب خود را
امر به تفقه كردهاند و يا آنها را فقيه خواندهاند . شاگردان مبرز ائمه
اطهار در همان عصرها به عنوان " فقهاء شيعه " شناخته میشدهاند .
كلمه فقه در اصطلاح علماء
در اصطلاح قرآن و سنت ، " فقه " علم وسيع و عميق به معارف و
دستورهای اسلامی است و اختصاص به قسمت خاص ندارد . ولی تدريجا در
اصطلاح علماء اين كلمه اختصاص يافت به " فقه الاحكام " .
توضيح اينكه علماء اسلام ، تعاليم اسلامی را منقسم كردند به سه قسمت :
الف : معارف و اعتقادات ، يعنی اموری كه هدف از آنها شناخت و
ايمان و اعتقاد است كه به قلب و دل و فكر مربوط است مانند مسائل مربوط
به مبدأ و معاد و نبوت و وحی وملائكه و امامت .
ب . اخلاقيات وامور تربيتی ، يعنی اموری كه هدف از آنها اين است كه
انسان از نظر خصلتهای روحی چگونه باشد و چگونه
نباشد ، مانند تقوا ، عدالت ، جود وسخا ، شجاعت ، صبر و رضا ، استقامت
و غيره .
ج . احكام و مسائل عملی ، يعنی اموری كه هدف از آنها اين است كه
انسان در خارج ، عمل خاصی انجام دهد ، و يا عملی كه انجام ميدهد چگونه
باشد و چگونه نباشد ، و به عبارت ديگر " قوانين و مقررات موضوعه " .
فقهاء اسلام ، كلمه فقه را در مورد قسم اخير اصطلاح كردند ، شايد از آن
نظر كه از صدر اسلام آنچه بيشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملی
بود . از اينرو كسانی كه تخصصشان در اين رشته مسائل بود به عنوان "
فقهاء " شناخته شدند .
حكم تكليفی و حكم وضعی
لازم است بعضی اصطلاحات خاص فقهاء را ذكر كنيم . از آن جمله اين است
كه فقهاء احكام را ، يعنی مقررات موضوعه الهی را به دو قسم تقسيم میكنند
: حكم تكليفی ، حكم وضعی .
حكم تكليفی يعنی وجوب ، حرمت ، استحباب ، كراهت ، اباحه .
اين پنج حكم به عنوان احكام خمسه تكليفيه خوانده میشوند .
میگويند از نظر اسلام هيچ كاری از كارها خالی از اين پنج حكم نيست ، يا
واجب است يعنی بايد انجام يابد و نبايد ترك شود مانند نمازهای يوميه ،
و يا حرام است يعنی نبايد انجام يابد و بايد ترك شود مانند دروغ ، ظلم
، شرب خمر و امثال اينها ، و يا مستحب
است ، يعنی خوب است انجام يابد ولی اگر انجام نيافت مجازات ندارد ،
مانند نمازهای نافله يوميه ، و يا مكروه است ، يعنی خوب است انجام
نيابد ولی اگر انجام يافت مجازات ندارد ، مانند سخن دنيا گفتن در مسجد
كه جای عبادت است ، و يا مباح است ، يعنی فعل و تركش علی السويه است
مانند اغلب كارها . احكام تكليفی همه از قبيل بكن و نكن يعنی از قبيل
امر و نهی و يا رخصت است .
اما احكام وضعی از اين قبيل نيست ، مانند زوجيت ، مالكيت ، شرطيت ،
سبيت و امثال اينها .
تعبدی و توصلی
مطلب ديگر اينكه واجبات بر دو قسم است : تعبدی و توصلی .
واجب تعبدی يعنی آن كه در انجامش قصد قربت شرط است ، يعنی اگر
انسان به قصد تقرب به خداوند ، بدون هيچ غرض دنيوی و مادی انجام دهد
صحيح است و اگر نه ، صحيح نيست ، مانند نماز و روزه .
اما واجب توصلی يعنی آن كه فرضا به قصد تقرب به خداوند هم انجام
نيابد تكليف ساقط میشود ، مثل اطاعت پدر و يا مادر ، يا انجام تعهدات
اجتماعی از قبيل اينكه انسان متعهد میشود كه فلان كار را در مقابل فلان
اجرت انجام دهد ، كه بايد انجام دهد ، بلكه مطلق وفای به وعده و عهد اين
طور است .
عينی و كفائی
واجبات به گونهای ديگر نيز تقسيم میشوند : عينی و كفائی . واجب عينی
يعنی آنكه بر هر كس بخصوص و جدا جدا واجب است ، مانند نماز و روزه ،
ولی واجب كفائی عبارت است از آنكه بر عموم مسلمين واجب است كه يك
كار معين را انجام دهند و با انجام يك يا چند فرد ، از ديگران ساقط
میگردد ، مانند ضروريات اجتماعی از قبيل پزشكی ، سربازی ، قضاوت ،
افتاء ، زراعت ، تجارت و غيره . و از اين قبيل است امر تجهيزات
اموات كه بر عموم واجب است و با تصدی بعضی ، از ديگران ساقط میشود .
تعيينی و تخييری
واجبات به گونهای ديگر هم تقسيم میشوند : تعيينی و تخييری . واجب
تعيينی آن است كه يك كار متعين و مشخص بايد انجام شود ، مانند نمازهای
يوميه ، روزه ، حج ، خمس ، زكات ، امر به معروف ، جهاد و غيره .
ولی واجب تخييری عبارت است از اينكه مكلف بايد يكی از چند كار را
انجام دهد ، مانند برخی از كفارات . مثلا اگر كسی به عمد روزه ماه مبارك
رمضان را نگرفته است بايد يا يك بنده آزاد كند و يا شصت نفر محتاج را
اطعام كند و يا شصت روز روزه بگيرد .
نفسی و مقدمی
تقسيم ديگر اين است كه واجب بر دو قسم است : نفسی و مقدمی . واجب
نفسی آن است كه فی نفسه مورد توجه شارع است ، مطلوب بودنش به خاطر
خودش است نه به خاطر يك واجب ديگر .
مثلا نجات دادن يك انسان مشرف به هلاكت واجب است ولی اين واجب
مقدمه واجب ديگری نيست . اما كوششهای مقدماتی برای نجات او از قبيل
اينكه فرض شود انسانی در چاهی افتاده است و بايد طناب و ساير وسائل
فراهم شود تا از چاه بيرون آورده شود ، تهيه وسائل واجب است اما به
عنوان مقدمه يك واجب ديگر .
يا مثلا اعمال حج واجب است به وجوب نفسی ، ولی تهيه گذرنامه و بليط و
ساير وسائل مقدماتی واجب است به وجوب مقدمی . نماز واجب است به
وجوب نفسی ، اما وضو و يا غسل در وقت نماز برای نماز واجب است به
وجوب مقدمی .
نظرات شما عزیزان: